راوی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دختری نوجوان و باکره است که پدر و مادر او زنده اند و تحت نظر آنها قرار دارد؛ ولی - بحساب علاقه ای که به من دارد - پنهان از پدر و مادرش، مرا به سوی خود می خواند؛ پس آیا من با او آن کار را بکنم...؟!
حضرت فرمودند: بلی، ولی بپرهیز از موضع فـَرْج آن دختر- یعنی آلت خود را به آن قسمت نرسان! - گفتم: پس اگر راضی شود که آلتهایمان را هم به یکدیگر برسانیم، حکم آن چیست؟!
حضرت فرمودند: اگر چه راضی هم شد، باز این کار را نکن! چرا که این موجب ننگ وعار برای دختران باکره است! (وسائل الشیعه، حدیث26454).
*شیخ مفید (از بزرگترین فقهای امامیّه، فوت:413 ق) نیز در رساله متعه از امام صادق(ع) نقل نموده که فرمود: «باکی نیست به ازدواج با دختر باکره، هرگاه خودش راضی باشد، بدون اجازه پدرش».
نیز از همان حضرت نقل می کند که فرمود:«باکی نیست که متعه کند دختر باکره را، در صورتی که دخول به او نکند، تا سبب شرمندگی او نزد خانواده اش شود (از اینکه پرده بکارت خود را از دست داده)» (بحار الانوار، علامه مجلسی، ج103/ ص308/ حدیث26).
* بـِشْر بن حمزه میگوید: در زمان امام باقر(ع) یکی از رجال قریش بمن گفت: دختر عموی من که دارای مال بسیار بود دنبالم فرستاده، پیغام داد: تو می دانی چقدر برای من خواستگار آمده و من همه را جواب ردّ داده ام، و نیز دنبال تو نفرستادم به خاطر رَغبَت به مردان! امّا شنیده ام که خدا مُتعه را در کتاب خود حلال دانسته و رسول خدا(ص) نیز آن را در سنّت خود جاری ساخته، امّا عمر آنرا حرام دانسته است. حال، من میخواهم خدا و رسولش را اطاعت نموده و عُمَر را عِصیان (= نافرمانی) نمایم! پس تو مرا مُتعه نما! (به عقد موقت خود درآور!).
به او گفتم: اجازه بده، خدمت امام باقر برسم و از او سؤال کنم. خدمت حضرت رسیده، مشاوره کردم. حضرت فرمودند: این کار را انجام بده! سپس امام فرمود: درود خدا بر شما دو همسر! (فروع کافی، شیخ کلینی، ج5/ ص465).